در کنار آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی آرامگاه دیگری نیز متعلق به حکیم ابوالقاسمی دیگر وجود دارد. ابوالقاسمی که در بروجن به دنیا آمد، در اصفهان، تهران، خوزستان و آمریکا زندگی کرد، اما سرانجام عشق به فردوسی توسی باعث شد وصیت کند پیکر بیجانش را در کنار این شاعر بزرگ به خاک بسپارند.
دکتر ابوالقاسم بختیاری اولین ایرانی است که در آمریکا درس پزشکی خواند و سالها به وطنش خدمت کرد. شخصیت والای او ما را برآن داشت تا به معرفی وی بپردازیم؛ چراکه بىشک، زندگى و تلاش بىوقفه، براى دستیابى به مشعل پرفروغ دانش و مقاومت کمنظیر او در این مسیر مىتواند براى نسل جوان هممحلی ما که در همسایگی چنین انسان بزرگی زندگی میکنند سرمشقی مناسب باشد. روایت زندگى انسانى پرتلاش، جراحى سختکوش و خدمتگزار که به فرهنگ و ادب ایران زمین عشق مىورزیده است.
دکتر ابوالقاسم بختیار در سال ۱۲۵۰ شمسى در بروجن به دنیا آمد. پدرش جعفرقلىخان از سلسلسه خوانین بختیاری، مرد فقیری بود که جز یک خرقه و کاسه درویشى چیزی نمانده بود. در پنج سالگى به مکتبخانه رفت. ابتدا بهسختی زندگی میگذراند.
در نوجوانی به مشاغل گوناگونی از جمله فروشندگی، کفاشی، مغازهداری و دورهگردی در کوهستانهای بختیاری روی آورد. استعداد سرشار، اما نهفته وی و علاقهاش به دانش او را به معلمی و مکتبداری سوق داد و بیشتر جوانیش را در کسوت معلمی سپری کرد.
سپس عازم اصفهان شد، مدتی در این شهر به سر برد. در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در ۳۹ سالگی درحالىکه شوق تحصیل در دلش زبانه مىکشید، دانشآموز دبیرستان آمریکایى (دبیرستان البرز بعدى) تهران شد.
پس از پایان تحصیلات متوسطه و دریافت دیپلم، قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکى (آرزویى که از ابتداى کودکى بعد از ابتلا به آبله در سر پرورانده) را کرده و بالاخره با راهنمایى و تشویق ریاست دبیرستان، دکتر «ساموئل جردن» و به خرج خود و با اتکا به بازوانش راهى آمریکا شد.
پس از مدتى، نخست در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخت، سپس آموزش دانشگاهى خود را در دانشگاههاى ایووا (Iowa) و داکوتاى جنوبى (South Dakota) دنبال کرد.
وى در سال ۱۲۰۳ش (۱۹۲۳م) موفق به دریافت درجه کارشناسى (BA) از دانشگاه داکوتاى جنوبى شد، اما او همچنان در فکر آموختن بود، ازاینرو به دانشگاه سیراکیوس رفت تا در رشته پزشکى به تحصیل بپردازد و سرانجام با تلاش و جدیت و مقاومت چشمگیر، با وجود سختىها و تنگناى مالى و تحمل رنج و مشقت فراوان دوره کارورزى پزشکى (انترنى) را به پایان برد. بعد از آن نیز از پاى ننشست و با گذراندن دوره جراحى در بیمارستان Bellevune، آموزش پزشکى خود را در ۵۵ سالگى به اتمام رساند.
در آمریکا با «هلن جفریز» ازدواج کرد. بعد از ازدواج، مدتى در آمریکا به سر برد و به طبابت اشتغال داشت، اما آرزوی خدمت به هم وطنانش وی را بر آن داشت تا به اتفاق همسرش به ایران بیاید. در سال ۱۳۰۹ به کشور بازگشت تا دین خود را به سرزمینش ادا کند.
او در ایران بیمارستانی خصوصی دایر کرد و به انجام جراحی بیماران پرداخت. سه سال پس از ورود او به همت وی و همکارانش، دانشکده پزشکی تهران تاسیس و او به معاونت دانشکده برگزیده شد.
او درسال ۱۳۱۴ شمسى از سمت خود استعفا مىدهد. در طول سالهاى ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۵ شمسى دکتر بختیار به تدریس دروس زنان و زایمان (نسوان و قابلگى) و روش انجام جراحىهاى کوچک (صغیر) به دانشجویان دانشکده پزشکى تهران اشتغال داشت.
از اقدامات ارزنده دکتر بختیار در پیشبرد اهداف علمى دانشکده پزشکى تهران، مساعدت و نقش او در راهاندازى و تجهیز سالن تشریح و ساخت فضاهای آموزشی دیگر بود. دکتر امیر اعلم که رئیس کرسی تشریح بود، دکتر ابوالقاسم بختیاری جراح و معاون دانشکده پزشکی و دکتر بلر جراح بیمارستان آمریکایی تهران کوشش فراوان در این راه به خرج دادند.
به نوشته «حکمت» حتی برای اولین بار اجساد اموات بدونصاحب را دکتر بختیار مخفیانه از مریضخانههای دولتی تحویل گرفته و در اتومبیل شخصی خود به تالار تشریح میآورد و در سالن زیرزمین در محفظههای مخصوص مملو از محلول ضدعفونی قرار میداد تا به صورت عملی به دانشجویان آموزش دهد. از دیگر خدمات مرحوم دکتر بختیار انجام اعمال جراحى در آن سالها بوده است.
در سال ۱۳۱۸ شمسی دکتر بختیار بهعنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس به خوزستان رفت. ابتدا در آبادان بود و از سال ۱۳۲۱ شمسی در بیمارستان شرکت نفت مسجدسلیمان به خدمت پرداخت.
مرحوم دکتر بختیار تا ۹۰ سالگی در خوزستان و مسجدسلیمان ماند و در سال ۱۳۴۱ شمسی به تهران بازگشت. در اسفند سال ۱۳۴۲ طی مراسمی از خدمات دکتر بختیار در دانشگاه تهران تقدیر به عمل آمد و سالن آناتومی دانشکده پزشکی به نام ایشان نامگذاری شد.
دکتر ابوالقاسم بختیار سرانجام در سن ۹۹ سالگی در سال ۱۳۴۹ شمسی در گذشت. (در کتاب «زندگینامه مشاهیر رجال پزشکی معاصر ایران» سن فوتش ۱۰۵ سالگی ذکر شده است.)
او همانند تمام بختیاریها، به فردوسی و شاهنامه عشق میورزید. به همین خاطر و بنا به وصیت او، فرزندانش مرحوم بختیار را در جوار تربت حکیم ابوالقاسم فردوسی به خاک سپردند. تا خاک وجودش با خاک شاعر حماسه سراى ایران، در هم آمیزد؛ که آرزویش این بود.
او به شاهنامه عشق میورزید. به همین خاطر فرزندانش پیکرش را در جوار تربت حکیم فردوسی به خاک سپردند
در نامهاى که او سالها بعد از ایران براى پسرش در آمریکا نوشته است، شرح دشوارىهاى سر راه او و میزان مقاومت وى را مىتوان بهخوبى دریافت.
او براى فرزندش در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۳م چنین نوشته است: «درسن ۱۹ سالگی من فروشنده دورهگردی در کوههای بختیاری بودم که هزاران رویا درسرداشتم، زمانی که به آمریکا رسیدم، فقط مدرک دیپلم دبیرستان آمریکایی تهران را داشتم بدون پول، بدون آشنا و هیچکس نبود که از من حمایت کند.
اما بر آن بودم که پزشکی را بیاموزم و هیچکس در این کره خاکی نمیتوانست مرا از راهی که درپیش گرفته بودم منحرف سازد، هنگامى که نخستین بار براى دریافت پذیرش تحصیلى نزد رئیس دانشگاه کلمبیا رفتم او به من گفت که رشته تحصیلى بسیار سختى را انتخاب کردهام و باید آن را تغییر دهم، اما من به او گفتم که پیروزى یا مرگ هدف من است و رشته تحصیلىام را تغییر نمىدهم حتى اگر مجبور باشم تا پایان عمر، زندگىام را براى رسیدن به آن مصروف دارم.»
دکتر بختیار با داشتن هفت فرزند، پس از متارکه با همسر اولش در سن ۷۰ سالگى با بىبى توران ضرغام یک زن بختیارى ازدواج کرد و ۱۰ فرزند هم حاصل این ازدواج بود.
سه تن از فرزندان وی عبارتند از:
۱- دکتر لیلى بختیار، پزشک متخصص بیمارىهاى گوارش
۲- دکتر لاله بختیار، متخصص روان درمانى و نویسنده و مترجم آثاری در حوزه اندیشه و تصوف.
۳- دکتر جمشید بختیار، روانپزشک.
این سه نفر روایت و داستان زندگى پرنشیب و فراز پدر را به صورت کتابی با عنوان «ابوالقاسمتوس: سفر حماسى دکتر ابوالقاسم بختیار» به یاد بود پدر به رشته تحریر درآوردند که هنوز به فارسی ترجمه نشده است. در این کتاب به رویدادهای مهم و مرتبط با ایل بختیاری نیز پرداخته شده است.
دکتر ابوالقاسم بختیار نمونه انسانى بینظیر، بسیار فعال، بیپروا، دارای عقاید و برنامههای جدید، مقاوم، سختکوش و پزشکى پرکار بودکه تا حدود نود سالگى، همچنان به طبابت و خدمت به بیماران اشتغال داشت، ازاینرو روایت و داستان زندگى او جالب و در نوع خود کمنظیر است.
ویژگى بارز او شوق آموختن و دانستن بود که او را از بروجن به نیویورک کشاند. در طول یک قرن پس از آن ابوالقاسم مسیرى را از دستفروشى و مغازهدارى تا معلمى و دانشجویى و پزشکى طى کرد، به معاونت آموزشى دانشکده پزشکى دانشگاه تهران رسید و سرانجام در خاک توس آرام گرفت.
۱- نشریه رسمى دانشکده پزشکى دانشگاه تهران، سال نهم، شماره ۵ (۲۶۴)
۲- موحدى، محمد مهدى: زندگینامه پزشکان نامآور معاصر ایران، ج،۲ تهران
۳- هدایتی، سیدجواد «تاریخ پزشکی معاصر ایران از تاسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی» تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، ۱۳۸۱، ص ۶۲.
۴- عزیزی، محمدحسین «نگاهى به زندگى و خدمات زنده یاد دکتر ابوالقاسم بختیار از کوههاى بختیارى تا نیویورک» روزنامه شرق شماره ۵۹۶ صفحه پزشکی.
این گزارش پنجشنبه، ۲۱ فروردین ۹۳ در شماره ۵۱ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.